حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی، نویسنده کتاب «مثل خمینی»، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از انتشار این کتاب در نمایشگاه کتاب خبر داد و گفت: این اثر به ارائه خاطرات علما و شخصیتهای سیاسی از رهبر معظم انقلاب میپردازد. در این اثر سعی شده تا از زاویه نگاه دیگران، سبک زندگی رهبر انقلاب در وجوه مختلف بیان شود.
وی ادامه داد: اثر ادامه «پرتوی از خورشید» است که چندی پیش منتشر شده بود. اساس و مبنای کتاب بر خاطراتی است که از دیگران در مورد ایشان نقل شده است. خاطرات این کتاب جامعتر بوده و بهشکل موضوعبندی دستهبندی و تدوین شده است. خاطرات کتاب طی چند سال گذشته جمعآوری و تدوین شده است. بهصورت معمول در انتهای تمامی کتابهایی که در قالب خاطرات نوشته شدهاند، عکسهایی نیز ارائه میشود تا سندیت سخنان را اثبات کند و بهنوعی جزو اسناد به شمار میآیند. برای تصاویر این کتاب باید بگویم که هنوز بهصورت مشخص برای تعداد آنها تصمیمگیری نشده است، اما بنا داریم که تعدادی از تصاویر جدید از زندگی ایشان نیز در انتهای کتاب ارائه کنیم.
این نویسنده یادآور شد: بارها در مورد شیوه زندگی رهبر معظم انقلاب سخن رفته است. در این اثر وجوه مختلف زندگی ایشان اعم از سیاسی، فرهنگی و... از زبان افراد مختلف بیان میشود. این خاطرات جمعآوری و تدوین شده و قرار است بعد از بازبینی نهایی یا توسط انتشارات سوره مهر و یا انتشارات انقلاب اسلامی روانه بازار کتاب شود.
وی همچنین در پایان از انتشار مجموعه «فرهنگ فرهیختگان» در سه جلد با محوریت دفاع مقدس در نمایشگاه بیست و هفتم کتاب تهران خبر داد و گفت: این مجموعه در واقع کتاب لغتی است که دو جلد آن به ارائه تعاریف از واژگان و یک جلد به اعلام میپردازد.
منبع: خبرگزاری تسنیم
توى فرودگاه همه مىرفتند طرف امام من هم خیلى دلم مىخواست بروم، اما خودم را مانع شدم، بعضى دیگر هم مانع مىشدم که بروند طرف امام که ایشان را خسته نکنند.
منبع: فارس نیوز
به گزارش خبرگزاری فارس، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، مقام معظم رهبری در پاسخ به سوال خبرنگار اطلاعات هفتگی درباره دهه فجر در سال 1362 اظهار داشتند: در آن روزها ما در یک حالت بُهت بودیم. در حالى که در همهى فعالیتهاى آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همانطور که مىدانید ما عضو شوراى انقلاب بودیم و یک حضور دائمى تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباورى و بهت بر همه ما حاکم بود. من یک چیزى بگویم که شاید شما تعجب بکنید.
من تا مدتى بعد از 22 بهمن هم که گذشته بود بارها به این فکر مىافتادم که ما خوابیم یا بیدار. و تلاش مىکردم که از خواب بیدار شوم. یعنى اگر خواب هستم، این رؤیاى طلائى که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلى ادامه پیدا نکند، اینقدر براى ما شگفتآور بود مسأله.
سجده شکر...
آن ساعتى که رادیو براى اول بار گفت صداى انقلاب اسلامى، یک همچى تعبیرى. من تو ماشین داشتم از یک کارخانهاى مىآمدم طرف مقرّ امام.
یک کارخانهاى بود که عوامل اخلالگرِ فرصتطلب آنجا جمع شده بودند و شلوغى راه انداخته بودند و در بحبوحه انقلاب که هنوز شاید بختیار هم بود، آن روزهاى مثلاً شاید هفدهم، هجدهم و مشکلات هنوز در نهایت شدت وجود داشت و هنوز هیچ کار انجام نشده بود اینها به فکر باجخواهى و باجگیرى بودند.
توى یک کارخانهاى راه افتاده بودند، تحریکات درست کرده بودند و اینها، ما رفتیم آنجا که یک مقدارى سروسامان بدهیم. در مراجعت بود که رادیو اعلان کرد که صداى انقلاب اسلامى. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روى زمین افتادم و سجده کردم.
یعنى اینقدر براى ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظهاى از آن لحظات یک مسأله داشت، به طورى که اگر من بخواهم خاطرات ذهنى خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش انقلاب بیان کنم یقیناً نمىتوانم همهى آن چه را که در ذهن و زندگى آن روزِ ما مىگذشت را بیان کنم.
ورود امام!
روز ورود امام البته آن روزِ ورود ایشان که ما از دانشگاه، مىدانید که متحصن بودیم در دانشگاه دیگر، مىرفتیم خدمت امام، توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مىخندیدند، بنده از نگرانىِ بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بىاختیار اشک مىریختم و نمىدانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت.
بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد اینکه آرامش امام ظاهر شد نگرانیها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلىهاى دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند.
وقتى که بعد از سالهاى متمادى امام را من زیارت مىکردم آنجا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل اینکه از تن آدم خارج مىشد. احساس مىشد که همه آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و پیروزمندانه اینجا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده.
وقتى که آمدیم وارد شهر شدیم از فرودگاه و با آن تفاصیلى که خب همهى شماها شاهد بودید و به حمداللَّه هنوز در ذهن همه مردم شاید آن قضایا زنده است، همانطور که مىدانید امام عصرى از بهشت زهرا رفتند به یک نقطه نامعلومى و برادرانمان حالا به طور مشخص، آقاى ناطق نورى امام را در حقیقت ربودند و به یک مأمنى بردند که از احساسات مردم که مىخواستند همه ابراز احساسات بکنند و امام از شب قبلش که از پاریس حرکت کرده بودند تا دم غروب، تقریباً دمادم غروب دائماً در حال فشار کار و حضور بودند و هیچ یک لحظه استراحت نکرده بودند یک مقدارى استراحت بدهند به امام.
*امام در مدرسه رفاه
ما هم پائین بودیم یعنى ما در آن حال، ما رفته بودیم رفاه. مدرسه رفاه کارهایمان را انجام مىدادیم. قبل از آنى که امام وارد بشوند ما نشسته بودیم با برادرانمان و روى برنامهى اقامتگاه امام و ترتیباتى که بعد از ورود امام باید انجام بگیرد یک مقدارى مذاکره کرده بودیم، یک برنامهریزیهایى شده بود.
آن روزها یک نشریهاى ما درمىآوردیم که بعضى از اخبار و مثلاً اینها در آن نشریه چاپ مىشد، از همان رفاه این نشریه بیرون مىآمد. یک چند شمارهاى منتشر شد. البته در دوران تحصن هم یک نشریهى دیگرى آنجا راه انداختیم یک دو سه شماره هم آن درآمد.
- عرض کنم که - من برگشتم آنجا و منتظر بودیم لحظه به لحظه که ببینیم چه خواهد شد. اطلاع پیدا کردیم که امام رفتند به یک نقطهاى که یک مقدارى آنجا استراحت کنند، نماز ظهر و عصرشان را ظاهراً نخوانده بودند نزدیک غروب شده بود، نماز ظهر و عصرشان را بخوانند و اینها. آخر شب بود، من داشتم خبرهاى آن روز را تنظیم مىکردم که توى همان نشریهاى که گفتیم چاپ بشود و بیاید بیرون.
ساعت حدود ده شب بود تقریباً، یک وقت دیدیم که از در حیاط داخلى [مدرسه]رفاه - که از آن کوچهِ باز مىشد یک در کوچکى بود - یک صداى همهمهاى احساس کردم من و یک چند نفرى آنجا سر و صدا کردند و {پیدا شد} معلوم شد که یک حادثهاى واقع شده.
من رفتم از دم پنجره نگاه کردم دیدم بله امام، تنها از در وارد شدند. هیچکس با ایشان نبود. و این برادرهاى پاسدار، - پاسدار که یعنى همان کسانى که آنجا بودند - که ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند سر از پا نشناخته مانده بودند که چه بکنند و دور امام را گرفته بودند، امام هم علىرغم آن خستگى که آن روز گذرانده بودند با کمال خوشروئى با اینها صحبت مىکردند. اینها هم دست امام را مىبوسیدند، البته شاید یک ده پانزده نفر مثلاً مجموعاً بودند، همینطور طول حیاط را طى کردند رسیدند به پلههایى که به حال طبقهى اول منتهى مىشد و آن پلهها پهلوى همان اتاقى هم بود که من توى آن اتاق بودم. من از پنجره آمدم دم در اتاق وارد هال شدم که امام را از نزدیک ببینم. امام وارد شدند. تو هال هم عدهاى از بچهها بودند اینها هم رفتند طرف امام، دور امام را گرفتند که دست ایشان را ببوسند.
من هر چى کردم نزدیک بشوم دست امام را ببوسم دیدم که به قدر یک نفر مزاحمت براى امام ایجاد خواهد شد و علىرغم میل شدیدى که داشتم بروم خدمت امام دست ایشان را ببوسم، کنار ایستادم و امام از دو مترى من عبور کردند.
من نزدیک نرفتم چون دیدم شلوغ است دور و ور ایشان و رفتنِ من هم به این شلوغى کمک خواهد کرد. عین این احساس را من توى فرودگاه هم داشتم. توى فرودگاه همه مىرفتند طرف امام من هم خیلى دلم مىخواست بروم، اما خودم را مانع شدم، بعضى دیگر هم مانع مىشدم که بروند طرف امام که ایشان را خسته نکنند.
امام آمدند از پلهها رفتند بالا و در این حین پاى پلهها در حدود شاید یک سى چهل نفرى، چهل پنجاه نفرى آدم جمع شده بود. رفتند دم پاگرد پلهها که رسیدند که مىخواستند بروند بالا. یکهو برگشتند طرف این جمعیت و نشستند روى زمین و همه نشستند، یعنى خواستند که رها نکرده باشند این علاقهمندان و دوستداران خودشان را. یکى از برادران آنجا یک مقدارى صحبت کرد و یک خیر مقدم حساب نشده پرهیجانى - چون هیچکس انتظار این دیدار را نداشت - گفت. بعد هم امام یک چند کلمهاى صحبت کردند و رفتند بالا در اتاقى که برایشان معین شده بود راهنمائى شدند به آنجا. و همینطور دیگر خاطرات لحظه به لحظه...
مؤسس بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه میگوید ماجرای تأسیس این بنیاد به خاطرات علامه امینی و نگارش الغدیر بازمیگردد؛ از امیرالمؤمنین(ع) خواستم یک کاری هم دست ما بدهد که نتیجهاش تأسیس بنیاد شد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، از کودکی در تب و تاب درس دین و علم بودن تا تلمذ در محضر اساتیدی چون آیتالله بروجردی، مرحوم امام و علامه طباطبایی روحیه بزرگی را میطلبد.
همکلاس رهبر معظم انقلاب اسلامی، خاطرات بسیاری از ایشان و امام راحل دارد، وی میگوید که در منزل امام راحل با مقام معظم رهبری بوده که ایشان بهشان گفته «من اشبحک منی؟» همینطور در ابتدای انقلاب با هم کار رسانهای هم میکردیم.
من و مقام معظم رهبری از دوران طلبگی با هم آشنا بودیم
*خدا رحمت کند. الان با مقام معظم رهبری هم ارتباط دارید؟
-بله خوشبختانه ایشان به ما لطف دارند چون از دوران طلبگی با هم بودیم.
*یعنی هم کلاس بودید؟
-بله آقازاده آیتالله حائری یزدی در مدرسه عشقعلی درس میگفتند که ما درس ایشان میرفتیم ساعت ده صبح مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفنسجانی هم میآمدند و ما در این درس شرکت میکردیم یک جلسهای هم ایشان دوشنبهها دارند که نیمه خصوصی است و گه گاهی تشکیل میشود گاهی زنگ میزنند من هم میروم گاهی هم در مجالس علمی و مباحثی که دعوت میکنند حضور مییابم.
...
خاطراتی از مقام معظم رهبری
*خاطره ای هم از ایشان دارید؟
-بله یک زمان منزل امام در دوران حیاتشان بودیم ایشان هم آمدند که در آن دوران رییس جمهور بودند و به من گفتند «ما اشبحک منی» یعنی چقدر تو شبیه من هستی؟ خودشان هم اشتباه کرده بودند(با خنده)
در دوران انقلاب و تأسیس روزنامه جمهوری اسلامی یک زمان شهید بهشتی با من تماس گرفتند که یک عده دوستان میخواهند روزنامهای تأسیس کنند و میخواهند نزد شما بیایند که با آنها همکاری کنید آنها منزل ما آمدند و یک عده از دوستان حجتالاسلام کاظم بجنوردی و اینها، ما هم صحبت کردیم و مشورت دادیم کار که نهایی شد مقام معظم رهبری منزل ما آمدند به آنها هم گزارش کار دادیم و من چند مقاله داشتم که در روزنامه جمهوری منتشر کردیم.
فارس نیوز
متن این استفتائات به شرح زیر است.
۱- صدمه وارد کردن به بدن در حد کوبیدن سر به دیوار، چنگ زدن به صورت، به صورت زدن، سینه زنی تا حدی که سینهها ولو جزئی آسیب ببیند و یا این که از بدن خون جاری شود چه حکمی دارد؟
ج: عزاداری به شیوه مرسوم و سنتی از اعظم قربات الی الله تعالی و موجب اجر و ثواب است لکن باید از هرگونه کاری که موجب وهن مذهب باشد پرهیز شود همچنین هر عملی که ضرر قابل توجهی برای انسان داشته باشد، حرام است.
۲- راهاندازی دستههای عزاداری در ساعات پایانی شب در خیابانها و محلهها چه حکمی دارد؟
ج: به راه انداختن دستههای عزاداری برای سیدالشهدا و اصحاب ایشان علیهمالسلام و شرکت در امثال این مراسم امر بسیار پسندیده و مطلوبی است و از بزرگترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند، ولی باید از هر عملی که باعث اذیت دیگران میشود و یا فی نفسه از نظر شرعی حرام است، پرهیز گردد.
۳- حکم پخش صدای مراسم سینهزنی و نوحهخوانی و یا نوار آن از طریق بلندگوهای مساجد و حسینیهها در شهرها و محلهها چیست؟
ج: واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند هر چند با کم کردن صدای بلندگو و تغییر جهت ان به طرف داخل باشد.
۴- آیا جایز است که سخنرانها و مداحان از عزاداران و مردم حاضر در مراسم عزاداری مطالبه کنند که مردم بلند و با صدا گریه کنند و یا هنگام دعا دستشان را بالا بیاورند. آیا بلندی و کوتاهی صدا تفاوتی در کیفیت ثواب عزاداری ایجاد میکند؟
ج: فی نفسه منعی ندارد.
۵- استفاده از ادوات موسیقی(محلی یا غیر آن) نظیر طبل، سنج، دمام و ...برای عزاداری اباعبدالله(ع) در هیاتهاچه حکمی دارد؟
ج: استفاده از آلات موسیقی،مناسب با عزاداری سالار شهیدان علیهالسلام نیست و شایسته است، مراسم عزاداری، به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده، برگزار شود.البته، استفاده از طبل و سنج به نحو متعارف، اشکال ندارد.
۶- استفاده از مال مجهول المالک و یا مخلوط قطعی به حرام در هیات عزاداری جایز است؟
ج: جایز نیست.
۷- آیا میتوان از باقیمانده پولی که از محرم سال گذشته برای هزینه ایام عزاداری بصورت عمومی از مردم گرفته شده است، در محرم امسال هزینه کرد؟
ج: مانعی ندارد
۸- حمل علم و کتل و پرچمهای بزرگ چه وجهی دارند؟ بعضی علمها به قدری بزرگ است که باید چندین نفر زیر آن قرار بگیرند. ضمن این که در برخی نواحی اعتقاداتی درباره این وسایل وجود دارد که موجب وهن اسلام و علیالخصوص شیعه میشود. آیا انجام این کارها جایز است؟
ج: استفاده از علم در عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام فی نفسه اشکال ندارد ولی نباید جزء دین شمرده شود لکن حمل پرچم و کتل اشکال ندارد.
۹- عزاداری اعم از سینهزنی، جلسات روضهخوانی و راهاندازی دستجات برای عزاداری غیر از سیدالشهداء چه حکمی دارد؟
ج: فی نفسه منعی ندارد.
۱۰- حکم تصویربرداری و نورپردازی در هیاتهای مذهبی به نحوی که یادآور کنسرتهای موسیقی غربی باشد چیست؟
ج: باید از انجام هر کاری که با شأن و جایگاه مجالس عزاداری اهل بیت علیهمالسلام منافات دارد پرهیز شود.
۱۱- حکم برگزاری مراسم عقد و عروسی در ایام محرم و صفر و دیگر ایام عزاداری ائمه معصومین چه حکمی دارد؟
ج: مجرد انجام عقد در ایام عزاداری فی نفسه منعی ندارد ولی برگزاری مجالس جشن و انجام کارهایی که موجب هتک و بیحرمتی گردد، در خصوص ایام عزا جایز نبوده و حرام است.