گروه تاریخ مشرق- به مجرد ورود به
مشهد که سال چهلوسه بود، جوانها و روشنفکرها و یک عده از افرادى که خب دورادور با
ما یک آشنائیهایى داشتند و اینها، شنیدند من آمدم مشهد و بناست بمانم، آمدند دور و
ور ما و از من خواستند که من برایشان جلسات درس و این چیزها درست کنم. ما هم شروع کردیم.
از سال چهلوسه چندین اقدام من کردم. یک اقدام، شروع یک درس قرآن بود، که درس تفسیر
بود، براى یک عدهاى از مردم که جوانها و دانشجوها و محصلین و اینها مىآمدند، بعد
درسهایى در حوزه شروع کردم؛ درسهاى فقه و اصول براى طلاب، که اگر چه که درس فقه و
اصول بود، واقعاً هم فقه و اصول بود، اما در لابلاى مباحث فقهى و اصولى، مباحث سیاسى
اینها را مطرح مىکردیم و شاگردهاى من، آن کسانى که آن روز آن درسهاى من مىآمدند،
بعدها همهشان جزو کسانى بودند که در میدانهاى سیاست و مبارزه و کارهاى انقلابى جزو
افراد برجسته و نامآور بودند، الان هم هستند. الان هم در مشهد شاگردهاى آن روزِ ما
خوشبختانه هر کدامى مسؤولیت مهم ارزندهاى را از کارهاى انقلابى و پرزحمت بر دوش دارند.
بعد، یک درس تفسیر شروع کردم، که در حوزهى علمیهى مشهد هیچ درس تفسیرى تا آن وقت
نبود و لااقل به طور عمومى نبود.
بعد از اینکه من درس تفسیر را شروع کردم که سال چهلوهفت
بود خیال مىکنم یا چهلوشش بود یا چهلوهفت بود، که درس تفسیر شروع کردم، بعد البته
یک درس تفسیر ارزندهى خوبى از طرف یکى از علماى بزرگ مشهد شروع شد لکن تا آن زمانى
که ما شروع کردیم درسى نبود و آن درس هم مجمع طلاب و فضلا و جوانهاى پرشور حوزهى علمیه
بود و این درس پنج سال ادامه پیدا کرد یعنى از سال چهلوهفت یا چهلوشش، چهلوهفت این
درس شروع شد تا سال پنجاهویک ادامه داشت.
سال پنجاهویک ساواک این درس را تعطیل کرد که من بعد تبدیلش کردم به درسى از عقاید، یعنى کلام جدید شروع کرده بودم. بعد باز پیرو این دیدم که جوانهاى دانشجو کمتر مىتوانند به این درس طلبهها که در حوزهى علمیه و در مرکز حوزه، مدرسهى میرزاجعفر، میرزاجعفرِ آن روز، تشکیل مىشد که مرکز و قلب حوزهى علمیه بود، کمتر مىتوانند آنجا بیایند، من یک درسى مخصوص دانشجوها شروع کردم، درس تفسیر قرآن که بسیار پرشور و جالب بود و بیشترِ آن کسانى که در آن درسها شرکت مىکردند،بلکه همهشان شاید، آن عدهى چند صد نفرى که شرکت مىکردند، بعدها همه جزو این گروههاى مبارز و انقلابى بودند، البته بعضى راه درست را تا امروز هم ادامه دادند، بعضى هم در این ریخت و پاشهاى انحرافى که ما در این مدت داشتیم، بدبختانه دچار انحراف شدند و از راههاى دیگر رفتند، بههرحال آنجا یک پایهى متینى بود براى ارائهى تفکر اسلامى و آشنایى جوانها با قرآن. ساواک هم مرتباً مزاحم بود دیگر، یعنى مسألهى یک بار و دوبار و ده بار نبود، مرتب اذیت مىکردند، مزاحمت مىکردند، درس را تعطیل مىکردند، من را مىخواستند، شاگردها را مىخواستند، اندک چیزى را بهانه مىگرفتند. بالأخره هم بعد از مدتى آن درس را تعطیل کردند، این درس تفسیر جوانها را هم مثل آن درس دیگر تعطیل کردند و بنده ممنوعالتفسیر شدم در مشهد، یعنى سخنرانى اگر مىکردم یک جایى اشکال نداشت اما تفسیر قرآن حق نداشتم بگویم.
من بعد از اینکه این درسها تعطیل شد، نماز جماعت مىرفتم در یکى از مساجد مشهد به نام مسجد کرامت و همچنین مسجد دیگرى به نام مسجد امام حسن، امام جماعت بودم در دو مسجد. آنجا بعد از نماز، هر شب بدون هیچ تعطیلى و وقفهاى ما معارف اسلامى را از روى متون اسلامى بیان مىکردیم، چه حدیث و چه نهجالبلاغه به خصوص و چه قرآن و این شیوهى تختهنویسى را یعنى بردن تخته سیاه توى مسجد و نوشتن روى تخته و ارائهى به مردم از طریق سمعى و بصرى این را ما در مشهد باب کردیم که خیلى هم علاقهمند پیدا کرد، جمعیتهاى زیادى جمع مىشدند
آیتالله زینالعابدین قربانی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در رشت، با اشاره به آغاز دوران فعالیتهای انقلابی خود در دهه سی، اظهار کرد: در سالهای انتهایی دهه سی که از گیلان برای ادامه تحصیل به قم رفتم یک حرکت ظلمستیزی و انقلابی بهوسیله گروهی بهنام فدائیان اسلام در تهران و قم شروع شده بود.
وی با اشاره به جایگاه و شخصیت شهید نواب صفوی، افزود: آن زمانی که شاه در نهایت قدرت بود و کسی جرأت حرف زدن به او را نداشت، افرادی مانند شهید نواب صفوی علیه ظلم و ستم و تسلط بیگانگان بر کشور و همکاری دستگاه حاکمه با استکبار جهانی و پدید آوردن حکومت اسلامی صحبت میکردند و در آن زمان بود که حالت انقلابی در ما به وجود آمد و ما نیز سعی کردیم تا آن جایی که مقدور است در این راستا حرکت کنیم.
نماینده ولیفقیه در گیلان، به شهیدان سید عبدالحسین و سید محمد واحدی، نفرات دوم و سوم فدائیان اسلام اشاره کرد و گفت: این دو برادر در حوزه پیش من سیوطی میخواندند و گاهی با هم سفرهایی به کاشان و بعضی جاهای دیگر میرفتیم و سخنرانی میکردیم.
آیتالله قربانی تصریح کرد: وقتی به رشت آمده بودند، یکی از آنها هنگام غروب جلوی شهرداری که جمعیت زیادی رفت و آمد میکردند ایستاد و اذان گفت و او را گرفتند و به زندان بردند و پس از چندی با پادرمیانی علما آزاد شد.
وی بیان کرد: نزدیکی من و ایشان گرچه نسبت استادی بود، اما از لحاظ عرفان و معنویت و شهادتطلبی، او در من اثر ویژهای داشت.
عضو مجلس خبرگان رهبری، گفت: یکی از خاطرات شیرین این دوران این بود که گاهی شهید واحدی و کاظم ساروقی که حافظ قرآن بود در مدرسه دارالشفاء به حجره من میآمدند.
آیتالله قربانی، با اشاره به سابقه آشنایی خود با مقام معظم رهبری در سال 34 ، بیان کرد: در این سال شهید نواب صفوی و سه نفر از یارانشان شهید شدند، آن سال، سال حزن ما بود و من بهجای اینکه در تعطیلات تابستان از قم به گیلان بیایم به مشهد رفتم و چهل روز در آنجا ماندم.
وی گفت: در این ایام اقامت شبها در درس مرحوم آیتالله میلانی و روزها در درس آشیخ هاشم قزوینی در مدرسه نواب شرکت میکردم و ایشان "کفایه" درس میدادند و در این زمان مقام معظم رهبری نیز در آنوقت پیش آقای آشیخ هاشم در همان درس شرکت میکردند.
نماینده ولی فقیه در گیلان، با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری درباره آشنایی با وی، گفت: مقام معظم رهبری فرمودند، "من دیدم یک شیخی در درس آشیخ هاشم شرکت میکند که یک تسبیحی دارد و با تسبیح خودش بازی میکند، دلم میخواست با ایشان دوست شوم، از برادرم آسید محمد سؤال کردم که این شیخ کیست که میآید اینجا مینشیند، من خوشم میآید با ایشان دوست شوم".
وی با بیان اینکه برادر مقام معظم رهبری نیز هممباحثه من در قم بود و در درس آیتالله بروجردی و در درس علامه طباطبایی نیز با یکدیگر بودیم و درسها را با یکدیگر مباحثه میکردیم، افزود: 58 سال از دوستی بنده با مقام معظم رهبری میگذرد و در این مدت چنان پیوندی به وجود آمده است که روز به روز در حال مستحکمتر شدن است.
نماینده ولیفقیه در گیلان، گفت: هرگاه که بنده به مشهد میرفتم با مقام معظم رهبری، آقای طبسی و آقای هاشمینژاد دیدار میکردم.
آیتالله قربانی با اشاره به یکی از سفرهای خود در سالهای پیش از انقلاب اسلامی به مشهد، بیان کرد: یک بار که به مشهد رفته بودم، آقا در اختفا بودند و یکی از برادرانشان را که طلبه جوانی بود دیدم و گفتم آسید علیآقا کجا هستند، گفتند ایشان مخفی هستند، و من گفتم: اگر به ایشان دسترسی دارید سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید قربانی آمده است و میخواهد شما را ببیند.
وی افزود: برادر مقام معظم رهبری بعد از ظهر آن روز دنبالم آمد و گفت: آقا میخواهند شما را ببینند و پس از آن در هوایی گرم به خانهای بدون امکانات رفتیم و ساعتی با مقام معظم رهبری نشستیم و حرف زدیم و خداحافظی کردیم و رفتیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه مقام معظم رهبری، منادی حقطلبی در جهان اسلام است، افزود: فرمایشات ایشان فصلالخطاب همه مسئولان و مردم است.
آیتالله قربانی، شجاعت، بصیرت، ایستادگی در برابر دشمن، حقطلبی، مجاهدت و ایثار را از ویژگیهای بارز مقام معظم رهبری دانست و خاطرنشان کرد: امام خامنهای رهبری بینظیر و امید مستضعفان جهان است.
منبع: تسنیم