آیت الله خامنه ای کیست؟

شناخت رهبر جمهوری اسلامی ایران

آیت الله خامنه ای کیست؟

شناخت رهبر جمهوری اسلامی ایران

فعلا نصیحت می کنم

مهمترین محورهای بیانات امروز رهبرانقلاب
بنده با کارهایی که در قم اتفاق افتاد و یا قبل از آن در حرم امام رخ داده بود، مخالفم؛ بارها به مسئولین تذکر داده‌ام که جلوی این کارها را بگیرند. اگر این افراد حزب الهی هستند، این کارها را که به ضرر کشور است، انجام ندهند، احساسات و خشم خود را برای جای لازم نگه دارید.
تعامل : رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار با هزاران نفر از مردم تبریز با اشاره به اتفاقات اخیر میان مجلس و دولت و موضوع مذاکرعه با آمریکا بیانات مهمی را ایراد کردند؛ مهمترین محورهای بیانات ایشان به شرح ذیل است:

** قضیه بد و نامناسبی که در مجلس پیش آمد، ملت را ناراحت کرد. بنده حقیر نیز هم خود در قبال قضیه احساس تاثر کردم و هم به خاطر ناراحتی مردم ناراحت شدم.

** این که رئیس یک قوه به خاطر یک سند اثبات نشده دو قوه دیگر را متهم کند، خلاف شرع و قانون و تضییع حقوق مردم است.

** ایشان با تاکید بر اینکه مردم آرامش اخلاقی و روانی می‌خواهند، افزودند: بنده فعلاً نصیحت می‌کنم؛ آرامش و امنیت روانی و اخلاقی جزو حقوق اساسی مردم است.

** اصل استیضاح در مجلس غلط بود، آن هم با دلیلی‌که مربوط به آن وزیر نیست.

** دفاع رئیس محترم مجلس هم از خودش مقداری زیاده روی بود و لزومی نداشت.

** مسئولان باید همه تلاش خود را در جهت گشودن گره‌های اقتصادی و مشکلات مردم بکار گیرند.

** همیشه از مسئولان قوا و کسانی که مسئولیت بر دوش دارند، حمایت کرده‌ام اما این کارها متناسب با تعهدات، سوگندهای خورده شده و شأن ملت عظیم ایران نبود.

** بنده لازم می‌دانم مجدداً از ملت ایران به خاطر حضور باشکوه خود در راهپیمایی سپاسگذاری کنم. اگر صدبار نیز این تشکر تکرار شود، زیاد نیست. در مقابل این حضور و بصیرت باید تعظیم کرد.

** چند سال قبل در صحبت ابتدای سال یادآور شدم که از این به بعد نقشه دشمن بیش از همه متمرکز بر مسائل اقتصادی است.

** ما عقیده داریم سلاح هسته ای باید محو شود و نمی‌خواهیم سلاح هسته‌ای بسازیم اما اگر این عقیده را نداشتیم و تصمیم داشتیم که سلاح هسته‌ای داشته باشیم، هیچ قدرتی نمیتوانست جلوی ما را بگیرد.

** دشمن به خیال خود فشارها را به امید سست کردن مردم افزایش داد، جواب ملت ایران در 22بهمن این بود که مردم پرشورتر از هر سال به میدان آمدند و این ضربه مانند بهمنی بر سر دشمن فرود آمد.

** توقع بنده از مسئولان این است که حالا که رفتار دشمن شدت پیدا کرده، شما هم رفاقت‌ها را میان خود شدت دهید.

** تقوا، تقوا،تقوا؛ صبر،  صبر، میدان ندادن به احساسات سرکش، ملاحظه مسائل کشور و تمرکز همه توان برای حل مشکلات مردم و کشور جزو توقعات ماست.

** دشمن برخلاف آنچه وانمود می‌کند، در مقابل ملت ایران در موضع انفعال است نه موضع فعال؛ موضع انفعال دولتمردان بی منطق آمریکایی‌ را به تشدید رفتار و حرکات غیرمنطقی واداشته است.

** تناقض میان عمل و حرف دولتمردان آمریکایی نشانه بی منطقی آنهاست؛ توقع دارند که ملت‌ها مقابل زورگویی و حرف غیرمنطقی‌شان تسلیم شوند اما ملت ایران که حرف، توانایی و اقتدار دارد، اهل تسلیم نیستند.

** بنده با کارهایی که در قم اتفاق افتاد و یا قبل از آن در حرم امام رخ داده بود، مخالفم؛ بارها به مسئولین تذکر داده‌ام که جلوی این کارها را بگیرند. اگر این افراد حزب الهی هستند، این کارها را که به ضرر کشور است، انجام ندهند، احساسات و خشم خود را برای جای لازم نگه دارید.

منبع: تعامل نیوز

پیام تشکر

پیام تشکر ولی امر مسلمین از حضور باشکوه مردم در جشن انقلاب


رهبر انقلاب : ملت دشمن را ناکام کرد

 رهبر معظم انقلاب اسلامی روز دوشنبه در کلاس درس خارج فقه شان، از بصیرت، شجاعت و موقع شناسی ملت ایران در خلق حماسه باشکوه سی و چهارمین سالگرد 22 بهمن تقدیر و تشکر کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دیروز در کلاس درس خارج فقه با تقدیر و تشکر از بصیرت، شجاعت و موقع شناسی ملت ایران در خلق حماسه عظیم مردمی و باشکوه 22 بهمن، این حضور گسترده مردمی را حادثه ای بزرگ خواندند و تأکید کردند: حضور همه اقشار از پیر و جوان، زن و مرد در صحنه آن هم در شرایطی که 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، بزرگترین نعمت الهی است که باید همه عمر را برای آن شکرگزاری کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای ضمن مقایسه برگزاری سالگرد جشن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با سایر کشورهایی که در آن انقلاب رخ داده است افزودند: هنر بزرگ و برجسته این است که در ایران مردم خود، صاحبان انقلاب و کشور هستند و کار برگزاری جشن انقلاب بر دوش خود آنان است، و به همین دلیل مردم از این ثروت عظیم، که مایه عزت و استقلال آنهاست حمایت می کنند و هرجا که نیاز باشد حضور خود را نشان می دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تشکر از یکایک مردم ایران برای حضور به موقع در صحنه افزودند: درست در لحظه ای که دشمنان استقلال و عزت ملت ایران انتظار داشتند که مردم به ندای انقلاب و ندای جمهوری اسلامی پاسخ ندهند، مردم با حضور خود دشمن را ناکام و مأیوس کردند.
ایشان با تأکید بر اینکه دشمنان در تبلیغات تلاش می کنند که این صحنه های عظیم مردمی را کمرنگ جلوه دهند افزودند: البته آنان واقعیات صحنه را می بینند و می فهمند و آن را تحلیل می کنند و به این نتیجه می رسند که نمی شود با این ملت مواجه شد.

منبع: کیهان نیوز

تنبیه متجاوز


بسم الله الرحمن الرحیم

صلح با چنین فردی ، بی پایه است.  اقدام صدام در پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، برای ملت ما درس تلخ و آموزنده بود.

از آن لحظه ملت بیدار ما تصمیم خود را گرفت و هدف خود را مشخص کرد.  این هدف تنها باز پس گرفتن زمینهای اشغالی یا غرامت جنگی نبود، هر چند که هر دو اینها حق مسلم ملت ایران بود.  بلکه هدف مهمتر ، تنبیه متجاوز و برچیدن بساط تجاوز بود.  اگر یکبار متجاوزی بدلیل تجاوز از سوی خانواده بین المللی مجازات شود. ، می توان مطمئن شد که دست کم تا سالیانی این انگیزه که همواره در عناصر شرور و فرصت طلب قابل جستجوست ، فرو خواهد نشست.

مجموعه خاطرات 11 ، سیدعلی حسینی خامنه ای ، ص 10

خاطره از بازگشت حضرت امام


خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام خمینی(ره) به ایران

تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  یکى از خاطرات خیلى جالب رهبری، آن شب اوّلى بود که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تاچند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! چون می خواستند امام در جای که خلوت باشد پیاده شوند تا کمی استراحت کنند.به همین خاطر هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد.

                    

همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند.

دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت.

پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم.

روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

                      
 
البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.
منبع: باشگاه خبرنگاران

نمونه ارزنده برای آینده


بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اسناد ساواک که ارتباط مقام معظم رهبری را با نسل جوان مورد تأکید قرار می دهد، سند شماره 93003 به تاریخ  1353 است که می نویسد:
مطهری از این که نماز جماعت سیدعلی خامنه ای در مشهد (توسط ساواک) تعطیل شده ابراز ناراحتی کرده و گفته است:
سیدعلی خامنه ای از نمونه های ارزنده ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پر ثمری انجام داده که یکی از آن ها جمع کردن جوانان روشنفکر حوزه و دانشگاه است.

مجموعه خاکریز 2 ، یار خراسانی

کلید طلائی یوگسلاوی


بسم الله الرحمن الرحیم

مقام معظم رهبری - در زمان ریاست جمهوری - سفرهای خارجی زیادی داشتند و در این سفرها هدایای زیادی به شخص ایشان می دادند.
حتی در سفری که به یوگسلاوی داشتند، کلید طلایی کشور را به آقا دادند ولی مقام معظم رهبری در هیچ یک از این هدایا تصرف نکردند و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری، دستور فرمودند هدایا را در موزه نگهداری کنند و همه آنها را متعلق به کشور بدانند.

حجت الاسلام علی ابوترابی
مجموعه خاکریز 2 ، یار خراسانی

بدهی ما

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته در زمان ریاست جمهوری به یکی از کشورهای اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم.
حضرت آیت الله خامنه ای به رئیس جمهور آن جا فرمودند:
بدهی ما را نمی دهید؟!
 او در جواب گفت:
قرآن می فرماید: فنظره الی میسره، به آدم بدهکار مهلت بدهید.
آقا با مزاح فرمودند:
تا این جا را قبول دارم ولی به شرط این که قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید که اگر بدهکار توانایی پرداخت ندارد به او ببخشد، ان تصدقوا خیر لکم...

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی(تهران)

منبع: مجموعه خاکریز 2 ، یار خراسانی

زندگی مطلوب انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

ادیان الهی و آسمانی - که اغلب این ادیان ریشه های الهی و آسمانی دارند - نخواسته اند امید واهی به مردم بدهند؛ آنها واقعیتی را بیان کردند. در خلقت بشر و تاریخ طولانی بشریت حقیقتی وجود دادرد و آن حقیقت این است که این ستیزه ی میان حق و باطل، یک روز به سود حق و به زیان باطل پایان خواهد گرفت و از آن روز به بعد دنیای حقیقی بشر، زندگی مطلوب انسان، آغاز خواهد شد که در آنجا ستیزه گری مفهوم مبارز نیست، مبارزه برای تسابق در خیرات است. این یک حقیقتی است که  بین همه ی ادیان مشترک است.

قسمتی از بیانات امام خامنه ای در نیمه شعبان 1387

آخرین ملاقات

آخرین ملاقات شهید کاظمی و رهبر انقلاب

دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‌هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند!
فاصله‌‌ى بین مرگ و زندگى، فاصله‌ى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‌کنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضى‌ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مى‌کنند، که احمد کاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
ما باید سعى‌مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‌ى دیگر، اصلاً نمى‌دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم ان‌شاءاللَّه مایه‌ى روسفیدى ما باشد.
ان‌شاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشییع پیکرهاى فرماندهان سپاه  21/10/1384
منبع: khamenei.ir

چای بدهم

«مسئولیتم این باشد که چای بدهم»

به‌مناسبت سالروز تشکیل شورای انقلاب به فرمان حضرت امام خمینی رحمه‌الله پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR خاطره‌ای از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از جلسه سازماندهی مسئولیت‌ها در شورای انقلاب را منتشر می‌کند. این بیانات مربوط به سال ۱۳۶۸/۰۵/۱۸ است:

هنگامى که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعى از رفقاى نزدیکى که با هم کار مى‌کردیم و همه‌شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایى پیدا کردند و بعضى از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقاى هاشمى، مرحوم ربانى شیرازى، مرحوم ربانى املشى - با هم مى‌نشستیم و در مورد قضایاى گوناگون مشورت مى‌کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران مى‌شوند و ما آمادگى لازم را نداریم. بیاییم سازماندهى کنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این‌جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.
ما عضو شوراى انقلاب بودیم و بعضى هم در آن وقت، این موضوع را نمى‌دانستند و حتّى بعضى از رفقا - مثل مرحوم ربانى شیرازى یا مرحوم ربانى املشى - نمى‌دانستند که ما چند نفر، عضو شوراى انقلاب هم هستیم. ما با هم کار مى‌کردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبتِ همان بیت امام بود که وقتى ایشان وارد مى‌شوند، مسؤولیتهایى پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براى این موضوع، یک سازماندهى بکنیم. ساعتى را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقى نشستیم. صحبت از تقسیم مسؤولیتها شد و در آن‌جا گفتم که مسؤولیت من این باشد که چاى بدهم! همه تعجب کردند. یعنى چه؟ چاى؟ گفتم: بله، من چاى درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالى پیدا کرد. مى‌شود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهده‌ى من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما مى‌خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کارِ آن‌جا را انجام بدهیم، خوب است.
این، روحیه‌ى من بوده است. البته، آن حرفى که در آن‌جا زدم، مى‌دانستم که کسى من را براى چاى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمى‌گذارند که من در آن‌جا بنشینم و چاى بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به این‌جا مى‌رسید که بگویند درست کردن چاى به عهده‌ى شماست، مى‌رفتم عبایم را کنار مى‌گذاشتم و آستینهایم را بالا مى‌زدم و چاى درست مى‌کردم. این پیشنهاد، نه تنها براى این بود که چیزى گفته باشم؛ واقعاً براى این کار آماده بودم.

بیانات در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهورى‌ ۱۳۶۸/۰۵/۱۸
منبع: khamenei.ir