بسم الله الرحمن الرحیم
روحیــــــــه جهـــــــــــــــــادی
گاهی وقت ها غیبش می زد. نگران می شدیم. چیزی نمی گذشت که با تنی خسته و چهره ای خندان، پیدایش می شد.
دو سه تا از بچه هایی که به جنگ های چریکی وارد بودند را بر می داشت و می زد به قلب دشمن.
تا پشت جبهه آنها نفوذ می کرد.
شناسای اش کامل بود. محضر امام که جلسه میگذاشتند، همیشه اطلاعات دست اولی داشت که می شد رویش حساب کرد. حجت الاسلام ذوالنور
جای پای باران، ص 8 - نقل از کتاب پرتوی از خورشید ص 117